بیمست که از عشق تو رسوا گردم دفتر بنهم گرد چلیپا گردم
گر تو ز پی رهی مسلمان نشوی من خود ز پی عشق تو ترسا گردم
الهی،تو آنی که از بنده ،ناسزا بینی ، و عقوبت نشتابی.از بنده کفر میشنوی ،و نعمت از وی باز نگیری،توبت و عفو بر وی عرضه می کنی ،و به پیغام و خطاب خود او را باز میخوانی ،وگر باز آید وعده ی مغفرت میدهی که ان ینهوا یغفر لهم ما قد سلف.چون با دشمن بر کردار چنینی ،چه گویم که با دوستان نیکوکار چونی .
یار آخر به شرط عشق درآید رنج من از عاشقیش هم به سرآید