زندگی به افراد شجاع تعلق دارد.
بزدلان ، زندگی گیاهی دارند .
آدم های ترسو آنقدر این پا و آن پا می کنند که
زمان برای زیستن از دست می رود .
آدم های ترسو به زندگی فکر می کنند ،
اما از زندگی کردن عاجزند .
آن ها به عشق فکر می کنند ، اما از عشق ورزیدن عاجزند .
دنیا پر از آدم های ترسوست .
آدم های بزدل از یک چیز خیلی میترسند :
ناشناخته .
آن ها خود را در حصار شناخته ها
و امور مأنوس محبوس می کنند.
شجاعت زمانی تحقق پیدا می کند که
تو از مرز شناخته ها و امور مأنوس می گذری .
این کار مخاطره آمیز است .
اما هرچه بیشتر ریسک کنی ، بیشتر وجود و حضور خواهی داشت .
هرچه بیشتر چالش با ناشناخته ها را استقبال می کنی ، منسجم تر می شوی .
در مخاطرات است که روح زاده می شود .
اگر چالش و مخاطره نباشد ،
آدمی سراپا تن می شود .
برای بسیاری از مردم ، روح فقط یک امکان است ؛ امکانی که
هرگز واقعیت پیدا نمی کند .
اندک اند کسانی که از روح سرشار می شوند .