سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منفورترین حالتِ بنده نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هنگامی است که شکمش پُر باشد . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :3
کل بازدید :53363
تعداد کل یاداشته ها : 31
103/9/11
7:55 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
فاطمه احمدی مطلق[106]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
دلنوشته های قاصدک دست خط لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی) عارفانه های یک دوست اندیشه نگار شین مثل شعور پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار زمزمه نسیم دلتنگ... برای تو سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani لیلای مجنون مزرعه مازند غاز (الیاس فلاح قائمشهری) نوشته های من Smile of dream خاطرات یک دیوانه ان المتقین فی مقام امین رضا صفری •°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°• رایحه ی انتظار تنهآییـ خـــودمـ خواهرانه عارفانه مبارز اسپایکا امام زمان "ژوان" زمانی که من عاشق شدم دهکده موسیقی حرف هایی از زبان منطق و احساس ادبیات و فرهنگ یک بانوی پاییزی Mystery سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنی سوفیا کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی نهانخانه جان طب ورزشی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani آموزش زبان انگلیسی سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani من.تو.خدا ALWAYS & FOREVER طب هسته ای دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani هفت آسمان پزشکی عمومی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طب نظامی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani سایت روانشناسی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طب مذهبی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani انسان قرآنی فصل رویش پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani سایت دارو سازی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani چشمـــه ســـار رحمــت ایران نیو مسیر عرشیان Hunter moments Software جزتو آقاسیدبااجازه... احساس رویایی بخور زار شهریار کوچه ها سلام

نگاه های پرماجرا

کارهای نا تمام

سنگی های بی هدف

و شاید لذتی ابدی برای نجات از سیاهی نوع دوم !

یادت می آید گفتی دست هایی بی ریا

پاک و امن

سیاهی را از من و وجود پرتلاطمم ربود ؟!

یادت می آید همیشه ، همیشگی بودم و

شاید از ازل مأمنی میجستی برای آسایش ؟!

تنهایی از نوع امتحان

انتظاری از جنس عذاب

از سال ها همراهی ام کرده است .

انتظار با او بودن

انتظار رسیدن

انتظاری دروغین .

و شاید اکنون انتظاری که با یک صفحه سفید و

یک تصویر و

یک جفت چشم لرزان و

چند لحظه ای اندیشیدن پایان گیرد .

اما دریغ از درنگی

صفحه ای

تصویری

چه رسد به چشم لرزان .

زمستان در راه است .

روزهای بی خاطره

خاطره ساز خواهند بود برای من

برای ما شدن .

شب را به تصویر کشیدن همانند بر هم زدن خواب یک مرغ مینا !

صبح را باور کردن

و به دروغ پی بردن

و فرار کردن از خفاش وجود .

لذت یک تصویر که شاید تا ابد

نیمی از چهره مهربانش را برایت بازگو کند .

فکرهایی که در چند قدمی ستاره شدن پرواز را

به سکنی گزیدن ارجح می کنند و

هرگز اسیر قلم سیاه بی رنگم نمی شوند .

انتظاری مثال زدنی که بارها با نقطه چین ها تکرار خواهد شد .

نقطه چین های که از صدها حرف و

سخن گاهی بهتر اثر می گذارند .

کار ما از اثر گذاشتن و تصویر ساختن ماه هاست که گذشته است .

دروغ هم همسایه رو به روی ما شده است این روزها .

حوض خانه ما خالی از رقص ماهی هاست .

برگ های غم آور خزان سطح حوض را برایم سرخ کرده اند .

شمعدانی ها را دیگر نمی جویی ؟!

آن ها فقط سبزند.

گویی غم در دل شان هرگز رسوخ نمی کند .

پاییز را سبز می گذرانند

زمستان ها سفید می شوند

بهار با من به دنیا می آیند

و تابستان سرخی خون شان را به رخم می کشند .

دو چشم سیاه شب ها را با شمردن ستارگان بیدار می ماند و روزها به ارزش نداشتن «کسی» فکر می کند .

چقدر راه لازم است که به بی ارزش بودن «کسی » رسید ؟!

چقدر پله تا طبقات بخشش باقی مانده است ؟!

بهشت موعود که می گفتند همین است .

حیاطی

حوضی

ستاره ای

و شاید تابی .

مرغ مینا هنوز هم بیدار است .

من بیدارش کرده ام

با صدایی بی گاه که بهشت را تصویر می کند و بخشش را می جوید .

اما هنوز بغ کرده

و در کنج قفس به تنهایی خودش قسم می خورد

و تنها گذاشتن مرا تنها درمان می داند .

فقط یک جمله می گویم و می روم ؛

"انتظار را کوتاه کن...!"


  
Sib Thems065