سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش دو گونه است : دانشی که مردم ناگزیر از فراگیری آن هستند و آن رنگ[ ظواهر [اسلام است و دانشی که مردم اجازه دارند آن را واگذارند و آن قدرت خداونداست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :35
بازدید دیروز :30
کل بازدید :51772
تعداد کل یاداشته ها : 31
103/2/9
8:1 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
فاطمه احمدی مطلق[106]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
اندیشه نگار دست خط پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار شین مثل شعور لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی) زمزمه نسیم دلنوشته های قاصدک دلتنگ... برای تو سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani لیلای مجنون عارفانه های یک دوست مزرعه مازند غاز (الیاس فلاح قائمشهری) نوشته های من Smile of dream خاطرات یک دیوانه ان المتقین فی مقام امین رضا صفری •°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°• رایحه ی انتظار تنهآییـ خـــودمـ خواهرانه عارفانه مبارز اسپایکا امام زمان "ژوان" زمانی که من عاشق شدم دهکده موسیقی حرف هایی از زبان منطق و احساس ادبیات و فرهنگ یک بانوی پاییزی Mystery سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنی سوفیا کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی نهانخانه جان طب ورزشی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani آموزش زبان انگلیسی سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani من.تو.خدا ALWAYS & FOREVER طب هسته ای دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani هفت آسمان پزشکی عمومی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طب نظامی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani سایت روانشناسی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طب مذهبی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani انسان قرآنی فصل رویش پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani سایت دارو سازی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani چشمـــه ســـار رحمــت ایران نیو مسیر عرشیان Hunter moments Software جزتو آقاسیدبااجازه... احساس رویایی بخور زار شهریار کوچه ها سلام

بیمست که از عشق تو رسوا گردم   دفتر بنهم گرد چلیپا گردم

گر تو ز پی رهی مسلمان نشوی   من خود ز پی عشق تو ترسا گردم

الهی،تو آنی که از بنده ،ناسزا بینی ، و عقوبت نشتابی.از بنده کفر میشنوی ،و نعمت از وی باز نگیری،توبت و عفو بر وی عرضه می کنی ،و به پیغام و خطاب خود او را باز میخوانی ،وگر باز آید وعده ی مغفرت میدهی که ان ینهوا یغفر لهم ما قد سلف.چون با دشمن بر کردار چنینی ،چه گویم که با دوستان نیکوکار چونی .

یار آخر به شرط عشق درآید       رنج من از عاشقیش هم به سرآید

 


  
  

رفتم به کنار رود ،

سرتا پا مست

رودم،به هزار قصه، می برد ز دست

چون قصه درد خویش با او گفتم

لرزید و رمید و رفت و نالید و شکست!

فریدون مشیری


96/10/9::: 12:14 ع
نظر()
  
  

رهروان خسته را احساس خواهم داد

ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت

نورهای تازه ای در چشمهای مات خواهم ریخت

لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد

سهره ها را از قفس پرواز خواهم داد.

چشم ها را باز خواهم کرد...

خوابها را در حقیقت روح خواهم داد

دیده ها را از پس ظلمت به سوی ماه خواهم خواند

نغمه ها را در زبان چشم خواهم کاشت.

گوشها را باز خواهم کرد...

آفتاب دیگری در آسمان لحظه خواهم کاشت

لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد

سوی خورشیدی دگر، پرواز خواهم کرد...

خسرو گلسرخی


96/10/7::: 2:35 ع
نظر()
  
  

 

چه صدف ها که به دریای وجود

سینه هاشان ز گهر خالی بود!

ننگ نشناخته از بی هنری

شرم ناکرده از این بی گهری

سوی هر درگهشان روی نیاز

همه جا سینه گشایند به ناز...

زندگی دشمن دیرینه من

چنگ انداخته در سینه من

روز و شب با من دارد سر جنگ

هرنفس از صدف سینه تنگ

دامن افشان گهر آورده به چنگ

وان گهرها... همه کوبیده به سنگ!

فریدون مشیری


  
  

 

در عشق تو کس پای ندارد جز من

بر شوره کسی تخم نکارد جز من

با دشمن و با دوست بدت می گویم

تا هیچ کست دوست ندارد جز من


  
  

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا بار دل غمزده ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود میدانست
و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
گرچه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با من دل سوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود



  
  
Sib Thems065